«آزاداندیشی»، از دو کلمه «آزاد» و «اندیشه» ترکیب شده است. اندیشه، همان فکر کردن است، تفکر کردن است و آزاد هم معنایش این است که قیدی و بندی تفکر را محدود نکند. بنابراین آزاداندیشی به معنای تفکر بدون قید وبند و مانع است.
به هر حال عقل و فکر و اندیشه ما یکسری فوایدی دارد، فواید منطقی یا همان بدیهیات است، الزامات عقلی است، تلازم ها و روابط متلاطم بین مفاهیم و گزاره ها و قضایاست. آنها قید و بند خارجی نیستند. قید و بند عرضی نیستند. قید و بند ذاتی برای تفکرند.
در یک قضیه از صغری و کبری و شرایط منطقی به یک نتیجه میرسیم. این الزام که از صغری و کبری به نتیجه ای برسیم این را نمی گویند قید و بند برای تفکر، چون ذات خود عقل این قواعد و مقررات را دارد که اینها در همان دانش منطق و علم بیان می شود اما اگر اضافه بر این الزامات درون عقل و قواعد منطق، ما یکسری قید و بندهای دیگری را مطرح کنیم در واقع جلوی آزاداندیشی را سد می کند.
من فکر می کنم که اسلام هیچ مشکلی با آزاداندیشی ندارد. اسلام شناسان و مسلمانانند که بعضا با آزاداندیشی مشکل دارند و با آن مخالفند. شخصیتها معمولا مانع آزاداندیشی می شوند، یعنی قرائتها مختلف است، تفسیرها مختلف است. من اسلام را به قرائت خودم حق می دانم آن وقت اگر کسی حرفهای مطرح کند، نظریاتی و افکاری طرح کند که با آن برداشت و قرائت من با آن تفکر مخالفت می کنم. می گویم اسلام چنین چیزی را منع نمی کند، قرائت من از اسلام منع می کند در حالی که اسلام چیزی جز اراده خدا نمی خواهد، اراده خدا بر این تعلق گرفته که انسان عقل و تفکر داشته باشد و آزاد فکر کند. براساس منطق، یک حرفی را و ایده ای را مطرح کند به هر کجا کشید این اراده خداست، مشیت خداست، ما که نباید در برابر مشیت خدا بایستیم. مشیت خدا بر همین است «لا اکراه فی الدین».
اراده خدا بر این است که ما بنشینیم تفکر کنیم و فکرمان را البته در چارچوب منطق، قرآن و استدلال پیش ببریم. پس معنای سخنم این نیست که فکر، یله و رها باشد، بلکه دارم از همان ابتدا عرض می کنم که چارچوب منطق رعایت شود، قواعد، بدیهیات و اولیات منطقی رعایت شود. اما نتیجه ای که حاصل می شود از تفکر من حتما باید مورد تأیید آقای x باشد؟ یعنی او قبول بکند نه! ما چنین چیزی در اسلام نداریم.
به هر حال همه فلاسفه و فقها، مفسر اسلامند و من ملتزم نیستم حرفی که مطرح می کنم یا ایده یا نظریه ای که می دهم حتما مورد تأیید آقای زید یا عمرو باشد. من گاهی نظریه ای را مطرح می کنم و در چارچوب منطقی از آن دفاع می کنم، هر کسی هم که اشکال دارد بیاید باز براساس همان قواعد منطق که خط کش و میزان و مناط تفکر صحیح از غیر صحیح است جواب من را بدهد یعنی اشکال به آن نظریه وارد کند. الان متأسفانه در جامعه ما این طور نیست، یعنی یکی از بزرگترین موانع آزاداندیشی در واقع همین است که شخصیتها برایمان مهم هستند و حفظ شخصیتها بیشتر از قواعد منطق برای ما اهمیت دارد.*
*برگرفته از مصاحبه محسن غرویان با فصلنامه تخصصی صدرا. شماره 4 و 5، زمستان 91 و بهار 92.
نظر شما